Monday, January 1, 2007

اصول و ارزشها

مقدمه: اصول و ارزشها جمعاً سه تاست. دو ارزش که در زیر یک اصول مثل پاندول تاب می خورند و مدام دچار قبض و بسط سببی می شوند. در اینجا به خاطر وحدت کلمه، اصول مفرد فرض شده ، چون واقعاً هم یکی است. لااقل من یک قبضه اش را دارم. ولی ارزشها گاه تا سه تا هم دیده شده، مثل مرد استثنایی در فیلمی به همین نام.من در جوانی فردی اصول گرا بودم و برای حفاظت از اصولم از داروهای مختلف و کاندوم استفاده می کردم و جهت پاسداشت و صیانت از ارزش هایم از بیضه بند. اما با نشستن برف سفید پیری بر سرم، اصول و ارزش هایم نیز رفته رفته رنگ می بازد و شُل و آویزان می شود. اصولم در ظاهر به مراتب بیشتر از ارزش هایم دچار تحلیل شده و گاهی می شود که سال به سال حتا سرش را بلند نمی کند نگاهی به زن همسایه بیاندازد. غالباً زمانی بر بی اعتباری اصولم پی می برم که هرچه بیشتر مکش می زنند، ملافه هم بیشتر میره تو ک...نم!اما ارزش هایم روی هم رفته تا حدودی زیادی ارزش خود را حفظ کرده اند، به ویژه ارزش چپم که در هر حالتی طبق سنت به قیمت یک زن می ارزد.( باید بر من ببخشید اگر ادبیاتم مردانه است.) دیگران نیز هنگامی بر اعتبار ارزش هایم آگاهی می یابند که در پاسخشان می گویم: به تخمم، ولی از اصولم اصولاً حرفی به میان نمی آورم. حالت ارزش هایم مدام در حال دگرگونی است. با اندک تغییر دمای هوا شبیه حرارت سنج بالا و پایین می روند و یا وقتی می ترسم می چسبند به زیر گلویم.من بر اصول و ارزش هایم تعصب خاصی ندارم و هر گونه انتقادی بر آن را با دل و جان پذیرایم. همین چند وقت پیش عیال مربوطه می گفت اصولت که بی اعتبار شده و دندونهاتم که ریخته نمی تونی گاز بگیری، پس باید لیس بزنی ( منظورش این بود که به چیز لیسی افتاده ام.) حتا زمانی که از من جدا شد و داشت می رفت پیشنهاد کرد بهتره برم یه جای دیگه مک بزنم!
مؤخره: اگر ک... زیر دست و پا بریزد _____ به جان تو که ک...رم بر نخیزد

No comments: